برای دانلود کلیک کنید برای دانلود کلیک کنید خاطره شهید - معرفت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
معرفت
یکشنبه 92 آبان 5 :: 1:6 عصر ::  نویسنده :

بنام خدا

خاطره شهید

یک روز برای انجام مأموریتی ، سوار ماشین شدیم که حرکت کنیم ، اما هر چه استارت زدیم ، ماشین روشن نمی شد. در این لحظه شهید مهرعلی بهروزی (شهیدی از مرودشت فارس) رو به ما کرد و گفت: فلانی فکر می کنم وضو نداری! به سرعت پریدیم پایین و رفتیم وضو گرفتیم. دوباره وقتی سوار شدیم و استارت زدیم ، بلافاصله ماشین روشن شد و برای انجام مأموریت به راه افتادیم.




موضوع مطلب :